پس از سال‌ها گفت‌وگو و مناظره و مباحثه با ديگران به اين نتيجه‌ی تلخ رسيده‌ام که «دليل» و «برهان» و «ادب»، و حتي «سند» و «مدرک» کمترين تأثير را در تغيير افکار آدم‌ها دارد. ذهن و باورهای ما تحت تأثير عوامل ديگری است. مهم‌ترين عامل، شخصيت اخلاقی ما است. اين عامل است که ما را در برابر انديشه‌ای خاضع يا سرکش می‌کند. شخصيت اخلاقی آدم‌ها در بستری از شرايط خانوادگی و اجتماعی و برخی خصلت‌های فردی و عوامل درونی شکل می‌گيرد و تأثيرگذاری بر اين عوامل، فوق العاده زمان‌بر و دشوار است. 

هر کسی با ترازوی خود به ميدان بحث و گفت‌وگو می‌آيد. شما سخنی می‌گوييد که در ترازوی شما، وزن سنگينی دارد، اما در ترازوی او، کم‌وزن است. در نتيجه، شما ناباورانه متوجه می‌شويد که هر چه گفته‌ايد، در او اثری نگذاشته است؛ چون برای او وزنی نداشته است. پس دليل شما مهم نيست؛ مهم ميزان و ترازويی است که طرف مقابل براي وزن‌کشی دلايل شما با خود آورده است. از طرف ديگر، ترازوی هر کس، همان شخصيت او است و گرفتن ترازوی کسی از دستش، يعنی بی‌شخصيت کردن او، و معمولا کسی به‌‌آسانی تن به اين وضعيت نمی‌دهد. بنابراين شايد بهترين راه برای تأثيرگذاری بر ديگران، گفت‌وگوی خستگی‌ناپذير درباره‌ی ترازوها و شاخص‌ها است. يعني بحث را بايد از سطح به اعماق برد تا شايد نتيجه‌ای بدهد. البته اين شيوه‌ی گفت‌وگو، فقط از عهده‌ی کسانی برمی‌آيد که اولا شاخص‌ها را بشناسند و ثانيا روش دفاع از آنها را بلد باشند. 

البته همه‌ی اين حرف‌ها در جايی معنا دارد که پای منافع مادی در ميان نباشد و هر دو سوی گفت‌وگو، فقط انگيزه‌ی علمی يا فرهنگی داشته باشند.

 

رضا بابایی 

پاییز ۱۳۹۲